من متولد پانزده اسفند 1359درشهر کرمانشاه هستم. زادگاه مادرم شهر کرمانشاه و زادگاه پدرم شهر نجف آباد اصفهان است. بواسطه محل کار پدرم که شغلش آرایشگری بود، دوران کودکی و مقاطع تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان ام را در شهر اهواز  سپری کردم. بعد از دوره پیش دانشگاهی، همراه خانواده ام به شهر نجف آباد اصفهان رفتیم. در بهمن ماه سال 1378 به خدمت سربازی در نیروی هوایی رفتم. سربازی من با آموزش مقدماتی در پایگاه هشتم شکاری اصفهان، دوره تخصصی پلیس هوائی در مقر پدافند هوایی سایت خاوران تهران و نهایتا سایت نیروی هوایی کرمانشاه منتهی شد. در طی دوران سربازی اقدام به ثبت نام در آزمون کنکور نمودم و دررشته مهندسی متالورژی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد اصفهان پذیرش شدم ولذا دوران سربازی من 8 ماه بیشتر به طول نیانجامید و بعدها الباقی این دوران را معاف شدم. در دانشگاه بواسطه علاقمندی به رشد سریع و روابط عمومی خوبم با اساتید برجسته ای آشنا شدم و یکی از این آشنایی ها مسیر شغلی و زندگی حرفه ای من را تغییر داد. اولین فعالیت های کاری من در ترم دوم مقطع کارشناسی همکاری با انجمن آهن و فولاد ایران و افتخار همکاری با پروفسور احمد ساعتچی و پروفسور عباس نجفی زاده بود. بعد از آن بواسطه آشنایی و شناخت چند ساله در سال 1383 افتخار همکاری و استخدام در شرکت آقای مهندس ادب آوازه رئیس انجمن جوشکاری و آزمایش های غیر مخرب ایران را یافتم. این همان مرحله ای بود که زمینه تخصصی و حرفه ای من را شکل داد. بعد از شروع به همکاری متوجه شدم که مدیر خوب و استاد شایسته بسیار بسیار مهم تر از شغل خوب است. سالیان همکاری با این استاد ارجمند برای من که تشنه آموختن صحیح بودم چون دورانی طلایی در مسیر زندگی ام بود. در این دوران ضمن رشد سریع علمی و ارتقاء جایگاه اجتماعی ام، دوره های حرفه ای نظیر مهندسی بین المللی جوشکاری در تهران و سطح3 آزمایش های غیر مخرب در آلمان را با حمایت و پشتوانه این استاد بزرگ گذراندم. پایه گذاری حرکت های بزرگی همچون استانداردهای سری ایران ایزو 3834 در همین دوران انجام پذیرفت. در سال 1390 ازدواج کردم و دو سال بعد مقطع کارشناسی ارشد مهندسی متالورژی- جوشکاری را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد شروع کردم. هم زمان با مقطع کارشناسی ارشد در پروژه مرکز همایش های بین المللی اصفهان(سالن اجلاس سران غیر متعهد) در کنار آقای مهندس رضا نحوی که افتخار همکاری قبلی و آموختن مبانی عملی مدیریت را با ایشان در پروژه مصلی بزرگ امام خمینی اصفهان از سالیان قبل داشتم مشغول شدم. در این دوران دختر اولم هوران پا به دنیا گذاشت و من پدر شدم. پس از آن به تهران تغییر مکان دادم و با همکاری دوست خوبم آقای دکتر علیرضا رضاییان به واسطه همکاری در پروژه شهید خرازی و منش و اهداف مشترک، شروع به ایجاد تغییرات مثبت در کیفیت اجرای سازه های فولادی کردم. دختر دوم مهان در سال 1395 جمع خانواده ما را تکمیل کرد و زندگی را زیباتر از پیش نمود و در همین دوران من در مقطع دکتری مدیریت تکنولوژی-گرایش انتقال تکنولوژی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز قبول شدم...و من هنوز در مسیر دانستن آنچه نمی دانم بی پروا اما هدفمند در حرکتم.